امیدوارم هرجا هستید شاد و سلامت باشید .
چه خبرا ؟ خوش میگذره !
داریم سعی میکنیم با کمک دوستان عزیزمون آقامرتضی و آقا مهدی بچه های دوره رو جمع کنیم و یه برنامه پر هیجان ترتیب بدیم .
دو تا پیشنهاد داریم اولی اسکی و دومی استخر با رای و نظر شما یکی از این برنامه ها انتخاب میشه .
منتظر نظر های شما هستیم .
ارادتمند
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،
سر ها در گریبان است.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است.
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسحای جوان مرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوان مردانه سرد است ... آی...
دمت گرم و سرت خوس باد!
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
منم من ، میهمان هر شبت لولی وش مغموم.
منم من ، سنگ تیپاخورده رنجور.
منم دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور.
نه از رومم نه از زنگم ، همان بی رنگ بی رنگم.
بیا بگشای در، بگشای ، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در جون موج می لرزد.
تگرگی نیست ، مرگی نیست ،
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است.
من امشب آمدستم وام بگذارم.
حسابت را کنار جام بگذارم.
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد؟
فریبت می دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحر گه نیست.
حریفا!گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است.
و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده ،
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است.
حریفا! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است .
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت.
هوا دل گیر، درها بسته ، سرها در گریبان ، دست ها پنهان ،
نفس ها ابر ، دل ها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آجین،
زمین دل مرده ، سقف آسمان کوتاه ،
غبار آلوده مهر و ماه ،
زمستان است.
مهدی اخوان ثالث
«الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر
المومنین والائمه المعصومین علیهم السلام
از خوشه های شاخسار سر سبز غدیر
سبدی پر خواهیم کرد،
پر از نام علی علیه السلام
که: ؛ذکر علی عباده؛
بوی خوش بهشت از کنار آن آبگیر، یعنی غدیر عرشیان وبهشتیان،
جان ها را می نوازد این چه بوی خوشی است که حتی پس از
عبور صدها سال هنوز فضای جان مشتاقان را می نوازد.
غدیر تکرار اولین است در کلام آخرین، همان کلام نورانی که در
اولین پیام، علی را به برادری و وصایت خواند و در غدیر، اعلام
ولایت و امامت او را فرمود.
خجسته عید سعید غدیر خم، عید امامت و ولایت، بر دل دادگان آستان هدایت و شیعیان رهرو سعادت مبارک و تهنیت باد
آه غدیر! چه قدر لاغر شده ای! ازمو لایم امیر المومنین چه خبر؟؟ دیدی چقدر نامردی کردند؟ دیدی چگونه عهد با پیامبررا زیر پا گذاشتند؟؟ غدیر! دلم گرفته. همه می گویند عید آمده، اما من می گویم غدیرجان غم آخرت باشد. خودت که خوب می دانی چرا و من هم دلم به همین خوش است که تو تنها حرف من را می فهمی. تو تنها معنی بی وفایی را می دانی. راستی غدیر اگر مولایم را دیدی، سلام من را به او برسان و بگو: بیچاره ای را در راه دیدم که به شما سلام رساند. بگو آن بیچاره گفت: من نبودم تا باشما بیعت کنم، من نبودم تا بی وفایی ها را نظاره کنم، من نبودم تا مظلومیت هایی را که به شما رسید نظاره کنم، من نبودم تا فریاد بزنم بر سر کسانی که خود را مسلمان می نامیدند اما از وفای به عهد چیزی نمی دانستند... آه غدیر! نمی دانم اشک هایم را می بینی یا نه، غدیربه او بگو: آن بیچاره گفت: من نبودم تا زهرا را ببینم که درخانه های مردم را می زند و یکی یکی آنان را یاد آور می شود. به او بگو من نبودم که ببینم همه به زهرای اطهر جواب رد می دادند. به او بگو من نبودم تا صورت زهرا را سرخ ببینم.... به مولایم بگو: می دانم چقدر سخت است برای مردی که ببیند زنش را جلوی او سیلی می زنند و او فقط با دستان بسته نظاره گر باشد... بازهم بگویم؟؟؟؟ غدیر!! به او بگو من درب آتش گرفته را ندیدم... من تشییع مخفیانه را ندیدم. من ندیدم که دیگر علی پس از زهرا با چاه ناله می کرد و رازهای خود را باز می گفت... آری من نبودم تا این همه را ببینم. اما غدیر تو خود خوب می دانی اینها همه از کجا بلند شد... تو خوب می دانی که دهم محرم 61 هجری از کجا بلند شد... تو خوب می دانی کسانی که بیرحمانه بر بدن ها می تاختند، همه از روی غدیر فراموش شده از قبل رد شده بودند. آه غدیر خوب می دانم که غروب عاشورای آن روز چه گونه بود. می دانم که تو آنجا شاهد بودی و می گریستی و می گفتی که چرا من را باور نکردید؟؟ چرا من را جدی نگرفتید؟؟ چرا من را فراموش کردید؟؟؟
آه غدیر.... آه... آه....
به جز آه چه می توان گفت... مگر اینها مبارک باد دارد، هان؟؟ تو خود قضاوت کن. نمی دانم الان چه حالی داری؟؟ شاید الان نیز از دست من دلگیر باشی.... شاید الان هم به فراموشی سپرده شده ای، نمی دانم، نمی دانم، راستی به مولایم امیر المومنین بگو: غم آخرت باشد!!...
منتظرگمنام
تا حالا شیمی درمانی شدین؟
تا حالا شده که از درد شب تا صبح خوابتون نبره؟
تا حالا شده روزی صد مرتبه آرزوی مرگ کنید؟
تا حالا...
تا حالا...
...
زمانه خواست تو را ماضی بعید کند
ضمیر مفرد غائب کند شهید کند
شناسنامه درد تو را کند تمدید
تو را اسیر زمین مدتی مدید کند
درون بغچه عطرش نشد که دختر باد
سپیده دم گل زخم تو را خرید کند
زدست خیمه بر این باغ ابری از اندوه
که رد پای تو را نیز ناپدید کند
زمانه بافت لباس عزا به قامت تو
که خود تهیه اسباب روز عید کند
زمانه خواست که در خانگاه تاول ها
تو را مراد کند درد را مرید کند
کنون زمانه شاعر چه از تو بنویسد
خدا نصیب غزل مصرعی جدید کند
خدا نخواست فقط از تو سر بگیرد... خواست
که ذره ذره تمام تو را شهید کند
یه مدت بود همه گیر داده بودند دوره ششیا وبلاگ بلد نیستن بچرخونن و اصلا فعال نیستن قابل توجه اونا بگم که دومین وبلاگ مستقل دوره ششیها هم راه افتاده.
. . .
((هدف کلی وبلاگ ارایه ی مطالب متنوع در زمینه های مختلف از قبیل اخبار مهم کشور، مطالب علمی ، فرهنگی و اجتماعی است. اما محور اصلی وبلاگ، بیان مشکلات و راه حل آنها در خصوص جوانان است.))
ناگفته نمونه که نویسندش رضا شاهرخیه
http://fasleparvazema.blogfa.com
تقریبا یه هفتس که احمدم به وبلاگ نویسا ملحق شده.بهش تبریک میگیم و امیدواریم که ادامه بده.
اگه یه سری هم بهش بزنید ضرر نمی کنید.