هوا سرد است و ترس آور
درختان زرد و پژمرده
درختانی که عریانی حیا از یادشان برده
.
.
.
مسافر خسته و غمگین
بدوشش بار بس سنگین
همان باری که میدانی
همان غمهای ویرانی
همان امید بی پایان
همان شبهای طوفانی
.
.
.
درخت اما همان آزاد مرد فصل عیاری
تنش در شعله ها سوزان،سایه اش اما
شور و شوق هستی اش را در درون خسته مرد مسافر جای داده
.
.
.
درختا ای تنت تک سرپناه مردم بی کس
درختا ای بلندی در نگاهت شاخه نارس
درختا ای که از دوران مستی جام داری
ای که در افکار جان آسای مردم جای داری
بهاران شو
بهاری کز تنت سرمای بی برگی بپا ریزد
بهاری کز درونت برگ شیدایی بپا خیزد
درختا تک پهلوان عرصه آزاد مردان
بهاران شو
بهاران شو
(این شعر برای اونایی هست که فراموش کردن کی بودن)
شهاب ولایتی
نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
که باد از دل صحرا می آورد بویش
کسی چنان که به مذبح برید چاقویش
کسی که دست گرفته به روی پهلویش
که این غریب نهاده است سر به زانویش
کجای حادثه افتاده است بازویش
نشسته تیر به زیر کمان ابرویش
عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویش
که عشق می کشد از هر طرف به هر سویش
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
سلام یه عذرخاهی بابت دیر به روز کردنم بهتون بده کارم که جبران می کنم.
روز عید غدیر بود که یکی از بچه ها بهمsms زد که امروز می خاهیم بریم خونه دکتر یه سری بهش بزنیم می یایی؟من هم گفتم :باشه میام، گفت: پس ساعت چهار میدون شهدا روبروی سینما بهمن باش. منم خودمو ساعت چهار رسوندم میدون شهدا ولی هرچی دنبال سینما بهمن گشتم دیدم اصلا میدون شهدا که سینما بهمن نداره که یه دفه دیدم چندتا از بچه ها وسط میدون وایسادن رفتم پیششون و معلوم شد که آقا م. . .اشتباه آدرس داده بوده خلاصه چند دقیقه وایسادیم تا بقیه هم به ما ملحق شدن .گفتیم زشته دست خالی بریم یکی گفت شیرینی بخریم که دیدیم خیلی شولوغه خلاصه هیچی نخریدیم تا رسیدیم سره کوچه دکتراینا گفتیم چی بخریم،که بالاخره یه چیزی خریدیم،آقا ر...گفت اون کدو هرو من میخام برا دکتر هدیه ببرمو رفت خرید،یکی هم رفت ماژیک خرید و آقا ر...هم اون دسته گل بالا رو ساخت تا اینکه رسیدیم خونه دکتر.بعد از مدتی که نشسته بودیم بچه دکتر خمیرهاشو اوورد تا براش یه چیزی بسازیم،چندتا از بچه ها پس از تقسیم کار مشغول ساختن شدن
تا اینکه اون چیزی که در زیر میبینید ساخته شد
بعد از اتمام پروژه تصمیم گرفتیم که پاشیم بریم.دکتر بهمون عیدی دادو ماهم خداحافظی کردیمو رفتیم.
سلام برو بچ میگن تو کشور امکانات نیست!!!
ببیید تا چه حد امکانات زیاد شده که حتی به روستاها هم رسیده
یا حتی تا اونجا که یه شیء(قوطی)هم دیگه وبلاگ مینویسه؟؟؟!!!...
یه سر بزنید خودتون میفهمید. . .
https://kereshmeh.parsiblog.com
هیچ میدونید مسجدالاقصی اون مسجدی که صهیونیستا میخانو دارن تخریب میکنن اون مسجدی نیست که تلوزیون تو ذهنه ما جا انداخته؟؟؟!!!
آره مسجدالاقصی اون مسجد با گنبد طلایی نیست. . .!!!
مسجدالاقصی مسجدی در حومه اون مسجده(تو عکس واضحه)
.
.
.
ببینم راستی ما دوره شیشیها برای مبارزه با اونا و دفاع از دینمون چیکار داریم میکنیم؟
یاد ایامی که در گلشن . . .
گالری عکس دوره رو یه سرو سامونی دادیم.
خاهشن نظر بدید تا بهترش کنیم.
http://doreh6pic.parsiblog.com